rooman

ساخت وبلاگ
خب آفرین به این هوش و زکاوت شما. من ایرانم و همین الان هم تهرانم.  و حالا اینکه قضیه از چه قراره.میدونم شاید به بعضی ها بر بخوره.شاید بعضی ها ازم ناراحت بشن و دیگه این ورا نیان ولی بدونین واقعا قصدم اذیت کردن و سرکار گذاشتن نبوده.درباره ی دوستی هم که گفتن باید بگم من زبان انگلیسیم عالیه چون از اول دبستان کار کردم.....

واما ماجرا...

 

rooman...
ما را در سایت rooman دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : میلاد rooman بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت: 19:58

از طریق چت در اینترنت با امید آشنا شدم. ما هر شب با هم اینترنتی ارتباط داشتیم و پس از مدتی این ارتباط تلفنی شد و بعد هم یک روز قرار گذاشتیم تا همدیگر را ببینیم. ما چندین بار همدیگر را ملاقات کردیم تا اینکه روز حادثه من و امید در کافی شاپی در مرکز شهر با هم قرار گذاشتیم.


 

چند دقیقه بیشتر از حضورمان در آنجا نگذشته بود که امید به من گفت در یک ساختمان نیمه کاره شغلی گرفته است و از من خواست همراهش بروم و از نزدیک با کارش آشنا شوم. من هم با اینکه مردد بودم قبول کردم. زمانی که به آن ساختمان نیمه کاره رسیدم امید به زور مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و فیلمبرداری هم کرد. من از محل فرار کردم و به خانه رفتم. اتفاقی که برایم افتاده بود آنقدر اذیت کننده بود که نمی دانستم باید چه کنم تا اینکه فردای آن روز امید با من تماس گرفت. شیرین که به شدت ناراحت بود و بازگو کردن وقایع آزارش می داد، افزود؛ امید به من گفت برای اینکه فیلم را پخش نکند باید به او مبلغی پول بدهم و اگر این پول را نپردازم آبرویم را همه جا می برد و فیلم را بین آشنایانم و مردم شهر پخش خواهد کرد. آنقدر مستاصل بودم که نمی دانستم کار درست چیست. از آبرویم و از اینکه خانواده ام در جریان این ماجرا قرار بگیرند به شدت می ترسیدم به همین خاطر هم پولی که خواسته بود از بین پول های مادرم برداشتم و به او دادم. فکر می کردم او اگر پول بگیرد دست از سرم برمی دارد اما چند روز بعد دوباره تماس گرفت و تهدید کرد. باز هم مجبور شدم به خواسته اش عمل کنم و به او پول بدهم. در مدت هفت ماه این جوان از من 12 میلیون تومان گرفت. هر بار که به او باج می دادم، می گفت بار آخر است اما باز هم بعد از مدتی کوتاه کارش را تکرار می کرد تا اینکه مادرم متوجه شد و مجبور شدم واقعیت را به او بگویم.

با توجه به اطلاعاتی که از متهم به دست آمد ماموران او را دستگیر کردند. امید در بازجویی های اولیه تعرض به شیرین و اخاذی از او را پذیرفت و گفت؛ وقتی این دختر را دیدم فهمیدم خیلی زودباور است و می توانم کاری که می خواهم انجام دهم به همین خاطر او را به کافی شاپ دعوت و بعد نقشه خودم را عملی کردم. او را به ساختمان نیمه کاره یی که از قبل می شناختم بردم و در آنجا مورد آزار قرار دادم. شیرین از من ترسیده بود و می دانستم هر چقدر پول بخواهم می توانم از او بگیرم و این کار را هم کردم.

پرونده امید بعد از پایان تحقیقات اولیه به دو قسمت تقسیم شد و در مورد اتهام تعرض به دادگاه کیفری استان تهران و در مورد آدم ربایی و اخاذی از شیرین به دادگاه کیفری عمومی مجتمع قضایی بعثت فرستاده شد.

روز گذشته قاضی رحیمی رئیس شعبه 1144 امید را مورد محاکمه قرار داد. پسر جوان اعترافات اولیه اش را رد کرد و گفت؛ من نه از شیرین اخاذی کردم و نه اینکه او را مورد آزار قرار دادم. او خودش به ساختمان نیمه کاره آمد و ماجرای 12 میلیون تومان پول هم دروغ است. این دختر قصد دارد با این کار از من انتقام بگیرد.

امید که در حال حاضر 25 ساله است و از زندان برای محاکمه به دادگاه آورده شده بود، گفت؛ قبول دارم ما با هم از طریق چت و اینترنت آشنا شدیم و چند بار نیز با هم بیرون رفتیم اما بقیه ماجرا را قبول ندارم و گفته های شیرین دروغ است. قاضی رحیمی بعد از پایان جلسه محاکمه اعلام کرد به زودی رای دادگاه را اعلام خواهد کرد.

http://10min.persianblog.ir rooman...
ما را در سایت rooman دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : میلاد rooman بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت: 19:58

این شلوارای جدید دخترا، درست خاصیت ماشین حساب رو داره. همونطوری که استفاده از ماشین حساب و کامپیوتر، ذهن آدمها رو تنبل کرده، این شلوارهای تنگ هم باعث شده که پسرا کمتر به مخشون فشار وارد کنن. می پرسین چه ربطی داره؟!

ببینین! یه زمانی....، شاید چند صد سال پیش، دخترا اصلا توی معابر آفتابی نمی شدن. پسرای بدبخت، تا قبل از ازدواج هیچ جوری نمیتونستن حدس بزنن که اندام یه دختر چجوریه؟ حتی تا قبل از اینکه خطبه خونده نشده بود هم همدیگرو ندیده بودن. این بود که به محض اینکه خطبه ی عقد خونده می شدو دختر و پسر توی حجله وارد می شدن، همه چیز «تازه» و «منحصر به فرد» بود. اونوقت شما حدس بزنین که چه لذتی از هم می بردن.

کم کم دخترا یه برو رویی نشون دادن و توی کوچه و خیابون ظاهر شدن. دیگه مردا می تونستن قد و بالاشون رو یه نیگاه بندازن و .... بقیش رو از مغزشون کمک می گرفتن. فقط کافی بود یه قسمت رو ببینن، بقیش تو مغزشون شکل می گرفت... اینقدر از مغزشون کمک گرفتن که مغزشون شد مثل یه کامپیوتر. دقیقا با یه نیگاه تموم ابعاد، اندازه، قطر، وزن و رنگ پوست و اندازه اعضای بدن دخترا رو توی ذهنشون تصور می کردن. اونوقت پای انتخاب وسط می اومد. (این تحلیل فقط جنبه جنسی موضوع رو نگاه کرده و وارد مقوله بررسی اخلاق و شخصیت افراد نشده) گزینه های مختلف توی مغزشون تجزیه و تحلیل می شد تا گزینه مطلوب رو انتخاب و به خواستگاریش برن. حالا خطبه عقد خونده می شد و توی حجله تازه واقعیت «رو» می شد. اینجا دیگه مثل دفعه قبل لذت در اوج خودش نبود. میزان لذت، بستگی به میزان اختلاف تصورات پسر با وضعیت حقیقی داشت.  اگه آنچه میدید و لمس می کرد از آنچه تصور می کرد بالاتر بود، لذت بیشتر و اگر آنچه در ذهنش تصور می کرد از آنچه در واقعیت میدید، بالاتر بود، لذت کمتری می برد.

خلاصه، کم کم شلوارها تنگ و تنگ تر شد، شلوار لی، شلوار گرم کن، .... و حالا شلوار نازک و چسبون (ساپورت). الان دیگه ذهن پسرا لازم نیست تجزیه و تحلیل پیچیده ای انجام بده. دقیقا همه چیز حاضر و آمادس. درست مثل یه فست فود!

شلوارها اینقدر نازک و چسبون شدن که دیگه حتی «حجم» ندارن. شبیه طیف نور! انگار خانم داره داره لخت راه می ره و تنها یک طیف نور رنگی به پاش تابیده. همه چیز عیانه. تمام برجستگی ها و فرورفتگی ها، اندازه موی پا، جوش روی ساق پا، قطر و حتی ارتعاشات باسن در هنگام قدم زدن!

دیگه نیازی به هیچ تجزیه و تحلیلی در مغز پسرها نیست. دیگه نیازی به خطبه عقد و حجله هم نیست. همه چیز برای لذت بردن آمادس!

دیگه چه چیزی می مونه برای لذت بردن در حجله؟

rooman...
ما را در سایت rooman دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : میلاد rooman بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت: 19:58

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت :

ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

 

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:
 
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری. ... می‌خوری تو و هفت جد آبادت ... خجالت نمی کشی؟ ...

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد:

 خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه می کنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم.

 
مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ...

داداشا حواستون به وضع لباس پوشيدن ابجي هاتون باشه....

rooman...
ما را در سایت rooman دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : میلاد rooman بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت: 19:58

با اينكه برخی مسئولين سعي مي‌كنن سرشون رو توي برف كنن تا واقعيات رو نبينن ولي خوب كه دقت كني مي‌بيني كل مملكت يه جورايي درگير اين داسته!
...

پسري 15-16 ساله رو در نظر بگيرين.
پدر و مادرش براش يه گوشي گرفتن كه «در دسترس» باشه!
براي خونشون ماهواره خريدن تا از دنيا «با‌خبر» باشه!
بچشون هر جا و با هر كي مي‌ره كاري باهاش ندارن، تا «اجتماعي» بار بياد!
هر لباسي بپوشه و هر آرايشي بكنه آزادش مي‌زارن چون مي‌خوان «حق انتخاب» داشته باشه!
براي يه اتاق خصوصي درست مي‌كنن و يه كامپيوتر شخصي در اختيارش مي‌ذارن تا «به روز باشه» ...
...

و آخرش به كجا مي‌رسيم؟
....

توي مدرسه: 

فقط كافيه براي يك لحظه بلوتوثش رو روشن كنه. يه عكس از يك زن برهنه براش مي‌ياد كه روش نوشته: «بفرست تا بفرستم. فقط فيلم و عكس خفن!» از ترس بلوتوثش رو خاموش مي‌كنه... ولي الآن ديگه اون دانش‌آموز سابق نيست، اون الان يك عكس خفن تو گوشيش داره كه قبلا نداشت. اون اصلا نمي‌تونست تصور كنه كه مگه مي‌شه يه خانوم باشخصيت، كاملا برهنه عكس بندازه!

 

توي خونه:
ماهواره رو روشن مي‌كنه. شنيده كه شبكه «من و تو» يه عالمه برنامه‌هاي علمي توپ داره كه تو هيچ شبكه ديگه نمونش پيدا نمي‌شه. درست شنيده! يه برنامه خيلي جالب راز بقا در حال پخشه. واقعاً محشره. در حالي كه مجذوب اين برنامه شده، يه دفعه برنامه بعدي اين شبكه بدون وقفه شروع مي‌شه: «سكسي‌ترين هنرپيشه‌هاي هاليوود!» اين برنامه پشت صحنه فيلم‌هاي مهيج، خانوادگي و پرطرفدار هاليوود رو به نمايش مي‌ذاره و گه‌گاه هم همون صحنه‌هاي ماچ و رختخواب و ... چشماش 4 تا مي‌شه، حشرش بالا مي‌زنه! نمي‌دونه بايد چيكار كنه؟ بلند شه  بره؟، تلويزيون رو خاموش كنه؟ و يا ... اما مگه مي‌شه از لذت تماشاي اين برنامه‌هاي خفن بگذره!؟...

 

توي خيابون:
شايد اگه بره توي خيابون و وسط مردم و بين دوستاش از اين حال و هوا در بياد. ماهواره رو خاموش مي‌كنه و مي‌زنه تو كوچه... صداي قهقه‌ي چند تا دختر كه دارن توي كوچه با هم مي‌گن و مي‌خندن توجهش رو جلب مي‌كنه. اووف... يعني اينا چي دارن به هم مي‌گن؟ ... يه نيگا بهشون ميندازه...
- «خداي من تا حالا دقت نكرده بودم، چه شلواراي چسبون و نازكي! مي‌شه رگ پاهاي اين دخترا رو از روي شلوار ديد؟ چه مانتوهايي... فكر نمي‌كنم اگه اينا لخت مادرزاد توي خيابون راه مي‌رفتن اينقدر توجه آدما رو به خودشون جلب مي‌كردن.»
يواش يواش نگاه عميق تر مي‌شه... يه لحظه فكر مي‌كنه چقدر خوبه بتونم باهاشون رابطه داشته باشم و ازدواج... اما خودش از حرف توي دلش خندش مي‌گيره... ازدواج! من تازه 16 سالمه تازه دو سال ديگه ديپلم مي‌گيرم، بعدش بايد برم سربازي... بعدش كو پول؟ كو كار؟ كو خونه... بعد سرشو ميندازه پايين و يواش مي‌گه «من هنوز بچم.... ولي اگه بچم اين «لامصب» رو چيكارش كنم؟»....

 پشت كامپيوتر:
معلمش يه تكليف بهشون داده كه در موردش تحقيق كنن. وارد اينترنت مي‌شه...
www.google.com
مي‌خواد در مورد نقش خانواده و پدر و مادر در رشد و آينده فرزندان تحقيق كنه. توي باكس گوگل مي‌زنه: «خانواده، پدر، مادر، نقش آن در رشد فرزندان»
چندتا سايت مفيد در بالا بهش معرفي مي‌شه،... هيمنطور كه پايين‌تر مي‌ياد، مطالب سايتها بي‌ربط تر مي‌شه. تا اينكه مي‌رسه به سايتهايي با مضامين ... داستانهاي خانوادگي، سكس، .... يه كليك و ... ديگه كار تمومه ... آخر شب مي‌شه و تحقيق همچنان در جاي خود باقي مانده...

 نتيجه ...
نوشتن اين مطالب به معناي مخالفت نگارنده با تكنولوژي، ماهواره، موبايل، اينترنت و ... نيست. بلكه مقصود نگارنده تنها يادآوري و گوشزد كردن اين مطلب است كه بايد فكري كرد. اگر اين آزاديها و اين فيلمها و سايتها در اختيار جوامع غربي و شرقي قرار دارد، در عوض قضاياي دوستي دختر و پسر، غير باكره بودن دختر در هنگام ازدواج، مراكز مختلف براي تخليه شهوت و ... نيز براي آنها حل شده است.
اما در اين جامعه كه نه تنها مراكز فوق وجود ندارد، سن ازدواج نيز بسيار بالا رفته (بعضا تا بيش از 30 سالگي)، آيا نبايد اين مسائل را جدي‌تر گرفت...
جوان 15 ساله‌ي ما از سكس همه چيز مي‌داند. امروزه بچه ها با اين تكنولوژي‌!ها زودتر به بلوغ جنسي مي‌رسند. اما در ساير موارد ديرتر بالغ مي‌شود.
متاسفانه هيچ فكري براي سيستم آموزش و پرورش ما نمي‌شود. اين سيستم بايد به گونه‌اي اصلاح شود كه دانش‌آموزان زودتر مطالب مفيد و موثر را يادگرفته و سن ديپلم گرفتن به حدود 15 سال برسد. جوانها همانطور كه زودتر مسائل جنسي را مي‌فهمند بايد زودتر وارد اجتماع، كار، اقتصاد و ... شوند تا زودتر هم ازدواج كنند.
جوان 15 ساله‌اي كه با مسائل جنسي آشنا مي‌شود، و در سن 30 سالگي شرايط ازدواج را پيدا مي‌كند، در اين 15 سال فاصله سه راه دارد...
1) ارتباط نامشروع

2) خود ارضايي

3) سركوب ميل جنسي به اسم تقوا پيشه كردن!

كه هر سه مورد تاثيرات بسيار نامطلوبي در زندگي مشترك آينده او خواهد داشت. ديگر وقت آن رسيده مسئولين فكري اساسي كنند... كم كردن سالهاي تحصيل، تشويق به ازدواج جوانها در زير سن 25 سال، و هر روش ديگر براي آسان شدن ازدواج و برطرف كردن ترس جوانها از ازدواج و ...

http://www.beigi57.blogfa.com

فاطمه:تازگيا افتادم تو خط داستان و مطالب عبرت اموز.

پارسال از طريق وبلاگ با يه پسري دوست شدم(دوستي معمولي) يه مدت گذشت تو وبلاگش يه مطالبي گذاشت كه فهميدم خودارضايي ميكنه .

اگه بدونين چه ادم مذهبي بود...

خيلي خيلي ناراحت بود خودش نميخواست اما ميشد...(پسرا بهتر درك ميكنن)

17 سالش بود ميخواست زن بگيره. اما نميشد...

اول مهر ديگه من اينترنت نيومدم تا اينكه اول بهار از طريق يه دوست مشترك  فهميدم به اميد خدا زن گرفته.

خيلي براش خوشحال شدم.البته فكر ميكنم به خاطر دعا هاي من بود(شوخيدم)

اميدوارم خوشبخت باشن.

بچه ها واسه همه ي اونايي كه نياز به ازدواج دارن دعا كنين.



rooman...
ما را در سایت rooman دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : میلاد rooman بازدید : 38 تاريخ : يکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت: 19:58

سلام...اومدم با یه سوال...
کودومشون بهتره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظرم اولی به رمانم بیشتر میخوره.نه؟؟؟ولی عاشق اخری هم هستم.دومیم دوست دارم...شما بگید...کودوم؟

__alone___by_sammigurl61190.jpg

این یکی رو دوست دارم.انگار امیتیس اینجا نشسته. خخخخخخ...این پایینی هم خوبه...بامزس مگه نه؟

aks-asheghaneh-patugh-ir-4.jpg

همشون به رمان میخورن.اولی مثل امیتیسه.دومی هم خیلی به رمان میخوره.اینکه جدا ان و میخوان برسن به همدیگه.سومی هم میخوره به رمان.کودومششش؟؟؟

f228799199a750d088ea962463a0c50be16720ae36b917ba292d79ba9c6744b97f7621eecee457f73274ade905a8f032a5a117680.jpg

اگه کامل نتونستین ببینیدش کپی کنیدشون...نظر بدیییییییییییییییییییییییییییییدددددددددد...
rooman...
ما را در سایت rooman دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : میلاد rooman بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت: 19:58

بنام تک نوازنده گیتار عشق..

سیــــــــــــــــــلام..خوفیـــــــــــن؟؟؟؟؟؟

بچه های عزیز این پست درمورد رمان گروهی دنیای رمان هست..

اول از همه اعلام نویسنده ها:

1- محدثه

2- فاطمه

3- اناهیتا

4- نیلوفر

5- الهه

6-آیدا

اینا نویسنده هایی هستن که باید باشن!شایدم بقیه نویسنده ها بعدا بیان و وارد رمان بشن..فعلا که همین دوستای خوفم هستن..

موضوع رمان رو انتخاب کنید از بین:

1- ترسناک و هیجان انگیز و عاشقانه

2- درام و عاشقانه

3- نوستالوژی و عاشقانه(یعنی فوق غمگین و عاشقانه)

اسم رمان هم بعد از انتخاب موضوع پیشنهاد و انتخاب میشه!

خواهشا زودتر نظراتتون رو بدین..میخوام 1 شهریور استارت بخوره..دوستان نویسنده اگه دوست ندارین باشین یا حتی وقت نمیکنین که باشین بهم بگین..بچه هایی هم که دوست دارن باشن با سابقه رمان هاشون بهم بگن..

فعلا که هیچ پستی گذاشته نشده ولی به محض اینکه پستاتون کامل شدن لطفا پست تکمیل شدتون رو بهم ایمیل بزنید..

پس حالا فعلا نظرتون رو بگین تا نکات بعدی رو بعدا بگم..

بچه ها لطفا به همون آدرسی که گفتم برین روز دوشنبه 28 ام ساعت 6 بعداز ظهر..

الانم برین..

:))


rooman...
ما را در سایت rooman دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : میلاد rooman بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت: 19:58

rooman...
ما را در سایت rooman دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : میلاد rooman بازدید : 75 تاريخ : يکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت: 19:58

من زهرام یه توضیح درباره زنگ تفریح 6 بدم در صورتی که ادامه مطلب خونده نشد بگید تا دوباره بزارم مرسی از کسانی که با نظراشون پشتمن مییسیییییی

rooman...
ما را در سایت rooman دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : میلاد rooman بازدید : 74 تاريخ : يکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت: 19:58

بازم سلام.همون طوری که قول داده بودم قسمت پنجم رو هم امروز گذاشتم.نظر فراموش نشه ها.

قسمت پنجم رمان سراسر هیجان سهدقیقه سرعت

نویسنده:محدثه محمدی

ویراستار:فاطمه محمدی

rooman...
ما را در سایت rooman دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : میلاد rooman بازدید : 387 تاريخ : يکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت: 19:58